-
دلقک پیر
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 22:55
قصه زندگی من ٬ قصه دلقکِ پیره که می خندونه دلارو اما تو ٬ غصه اسیره با یه دنیا درد و سختی می کنه شاد ٬ آدما رو غرق در قرض و مشقت ٬ می کنه گریه شبا رو آسمون براش سیاهه اما چاره ای نداره اگه به کاراش نخندن ٬ میشه از جامعه رانده ظاهرش شادی و خنده ٬ تو دلش یه دنیا گریه خیلی تلخه که بخندی ٬ اما فکرت باشه گریه دلِ دلقک پرِ...
-
امان از اسارت
پنجشنبه 25 بهمنماه سال 1386 20:29
امان از این زمونه چقدر نا مهربونه!! دلِ شکسته من تا کِی تنها بمونه؟! امان از دست دنیا امان از درد دوری تمومِ آدما رو گرفته شامِ کوری امان از وهم و اندوه امان از ترس و وحشت شدن زندونیِ خود همه از روی غفلت یکی اسیرِ شهوت یکی تشنه ثروت یکی فدای قدرت یکی تو بند تهمت امان از دست صیاد امان از درد و هذیان امان از روز دیگر...
-
بیتای ما
چهارشنبه 17 بهمنماه سال 1386 20:43
بمون یارِ گلم ٬ نورِ چشامی نرو نازِ دلم ٬ شورِ صدامی بخون اسمِ منو ٬ ای نازنینم نرو که بی تو ٬ من تنهاترینم صدام کن ای عروسِ رو سپیدم که مثلِ تو در این دنیا ندیدم بمون یارم که رفتن بی وفائیست بدون ٬ رفتن ٬ در حقم ناسپاسیست بیا زیبا خمار بوسه هاتم نرو عشقم که بیمار نگاتم بمون تا عشقمون ٬ گرمی بگیره نرو تا قلبم از سردی...
-
خداحافظ ای عشق
چهارشنبه 10 بهمنماه سال 1386 16:43
بیا بشین عشقم ٬ که از تو دلگیرم از رفتن و قهرت ٬ من به خدا سیرم یه روزِ خوش از عشق ٬ برام نذاشتی تو بجز غم و تلخی ٬ چیزی نداشتی تو گُلِ امیدِ من ٬ به دستِ تو پژمرد جفای هر روزت ٬ دلِ منو آزرد زخم زبون تو ٬ نمی ره از یادم خدای من ای وای ٬ برس به فریادم حرفِ دل و بشنو ٬ عزیزِ جونِ من امشب ٬ شبِ هجرِ ٬ نا مهربونِ من دیگه...
-
دو یار کهنه شیدا
جمعه 5 بهمنماه سال 1386 18:01
ما دو یارِ کهنه شیدا به لطافت یه رؤیا می کنیم زندگی با هم توی جنگل یا تو صحرا ما دو تا ٬ دو بالِ پرواز پُر از عشق و شور و احساس از گذشته تا همیشه سَر می دیم با هم یه آواز : واسه زخمِ قلبِ عاشق مرهمی کو ؟! چاره ای کو؟! واسه دردِ دلِ تنها باوری کو ؟! یاوری کو ؟! واسه سردیِ وجودم نفس و هم نفسی کو ؟! واسه اشکای غرورم...
-
با تو از تو بهترم
چهارشنبه 3 بهمنماه سال 1386 16:50
با تو از تو بهترم با تو پُر بال و پرم با تو من در آسمان از ستاره سر ترم ای تو عشق اولم ای تو عشق آخرم واسه تو ٬ من شب و روز اینچنین جون می کنم ای تو جام و ساغرم ای تو ناز و باورم با تو در ظلمت شب از سحر ٬ روشن ترم ای سپیدِ خوبِ من با تو مستانه ترم تویی آرامش من با تو من تازه ترم شاعر جوان _ V.A وحید عابدین پور ساعت...
-
میلاد
یکشنبه 30 دیماه سال 1386 12:04
به نام خدا من وحید ٬ پسری از تبار گناه و اشتباه . گذشته ای دارم سیاه و تباه. دارای نقوصی بسیار که همه بدلیل دوری از خدا و گم کردن خویشتن بود. امروز هم آن نقوص در من نهفته است و مرا به این سو و آن سو می کشاند . اکنون رد پای خدا را یافته ام اما هنوز به آن نرسیده ام. براستی که همه چیز از یک رویداد ساده آغاز شد. دستی از...
-
به باغ هم سفران
چهارشنبه 26 دیماه سال 1386 20:30
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمیکرد و خاصیت عشق این است کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم ، آن وقت میان دو...
-
پرستو
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 19:48
ستاره گم شد و خورشید سر زد پرستویی به بام خانه پر زد در آن صبحم صفای آرزویی شب اندیشه را رنگ دگر زد پرستو باشم و از دام این خاک گشایم پر به سوی بام افلاک ز چشم انداز بی پایان گردون در آویزم به دنیایی طربناک پرستو باشم و از بام هستی بخوانم نغمه های شوق و مستی سرودی سر کنم با خاطری شاد سرود عشق و آزادی پرستی پرستو باشم...
-
غریبه
شنبه 15 دیماه سال 1386 18:32
یه غریبه تو دلم خونه داره تو موهاش حلقه ای از پونه داره دست گرمش همیشه رو شونمه عشق پاکش تو ٬ تن و وجودمه نمی ذاره لحظه ای تنها منو می کنه شادی ٬ تموم غصه مو نمی ذاره کسی تو دلم بیاد من و با تمومِ جون و دل می خواد ////غریبه چشات سیاهه غریبه واسه من دلت پناهه غریبه غریبه نازِ تو دوست داشتنیه غریبه دلت برام خواستنیه////...
-
برایم اشک بریز
شنبه 8 دیماه سال 1386 19:12
تو غُبارِ خاطرات ٬تصویری از تو می بینم توی کُندیِ زمان ٬ به انتظارت می شینم پُشتِ دیوارِ فراق ٬ اسیرِ دستِ نفرتم واسه عشقِ این و اون ٬ من آینه ای از عبرتم ای سراپا همه خوبی ٬ ای سیه چشمِ سیه موی غرق در عشقِ تو و فراری از قهرِ تو ام با تو زنده ام ٬ بی تو مُرده ام ٬ تو همه صبر و قرارم همه زندگیم و از دستای پُر مهرِ تو...
-
نفرین نامه
جمعه 23 آذرماه سال 1386 08:18
نفرین من به قلب تو به قلب هر کی مثل تو نفرین دل به خنده هات به عشق و به هرزگی هات نفرین من به چَشم تو به شادی و به خَشم تو نفرین من به بودنت به رفتن و نموندنت درود من به هر کی که اهل وفا و موندنه درود من به هر کی که برای عشق جون میکنه نفرین من به این دِله٬ که جز تو هیچ کی نداره نفرین من مال دلت ٬ که از شب هم سیاه تره...
-
بوی کهنگی
دوشنبه 19 آذرماه سال 1386 09:02
از دوریِ تو٬عشقم ٬ ناتوان و رنجورم در نبودِ تو هرگز ٬ من شعر نمی خونم عاشق شدم و مدهوش٬عاشقِ چشای تو دیوونه و بی تابم٬ از لحنِ صدای تو آخر چه کنم زیبا؟ ٬ گریه شده کارِ من منزوی و خاموشم ٬ بَد نکن در حقِ من آسمون و ماه امشب ٬ رنگ دیگری داره خونه دلم امشب٬ بوی کهنگی می ده زندگی چه شیرینه ٬ وقتی در کنارِ من مینشینی و...
-
غربت من و تو
جمعه 9 آذرماه سال 1386 13:02
غربتِ من با تنِ تو غربتِ کویر و بارون گوشه گوشه ی اتاقم داره ار خونِ تنت٬جون غربتِ دستِ تو و من غربت خشکی و دریا برای به تو رسیدن ندارم از کسی پروا من همیشه با تو بودم از تو خوندم و سرودم کوله بارِ غصه هات و روی دوشم می کشوندم دلِ من جدا از عشقش گوشه ای غمگین و تنها بی رمق تو خلوتِ خود شده غرقِ خواب و رؤیا آسمون ها...
-
خستگی
شنبه 3 آذرماه سال 1386 14:17
خسته ام از شب و روز * خسته ام از کینه توز خسته ام از عشق و دل * خسته ام از دردِ دل خسته از هر چه سراب * خسته و خانه خراب خسته از هر نان و آب * خسته از این پیچ و تاب خسته ام از هر نگاه * خسته ام از این سزا خسته ام از تار و نِی * خسته ام ها ٬تا به کِی؟ خسته از وحشتِ شب * خسته از سوزشِ تب خسته از بزم و طرب * خسته از فهم...
-
شب آغاز سفر
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 17:19
لحظه های آخرِ بودنِ من * نفس های آخرِ موندنِ من لحظه های آخرِ وداعِ من * گریه های آخرِ مادرِ من شبِ آغازِ سفر ٬ رسیده است لحظه وداعِ سُرخ ٬ رسیده است لحظه کندن از این ٬ شهر و دیار لحظه خداحافظی ٬ رسیده است خاطرات ٬ یکی یکی در گذرند کوچک و بزرگ٬ با هم برابرند بوسه بر ٬ دستِ سپیدِ مادرم لحظه غُربتِ تن ٬ رسیده است لحظه...
-
زندانِ دل
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1386 22:31
زندونِ دل ٬ قاتل جان قاتل رؤیا و روان زندون دل ٬ سیاه و تار حالِ اسیر ٬ خراب و زار زندون دل ٬ عاشقیه عاشقی از سادگیه زندون دل ٬ قاتل قلب می کنه آسایش و سلب زندون دل ٬ سرای من مُردن از عشق ٬ دوای من زندون دل ٬ پُر از خزون پُر از خزونِ بی دووم زندون دل ٬ اوجِ جفا تو چشمِ من ٬ موجِ وفا زندون دل ٬ قاتل شوق گرفته از من شور...
-
کلید سرنوشت
دوشنبه 21 آبانماه سال 1386 10:39
مهگل من روی زمین ٬ قشنگتر از قشنگترین نازگل من تو آسمون ٬ تا به ابد پیشم بمون خوشگلکم تو قلبمی ٬ فراتر از عقل منی مهرخ من طلوعمی ٬ تو بهترین سرودمی {نرو نرو نرو پیشم بمون *** نرو نرو نشو نا مهربون} {بیا بیا تو ٬دلم بمون *** شعر عاشقی واسم بخون} سَرور من روی سرم ٬ تو آتیشت٬ خاکسترم خورشیدکم کنارمی ٬ تو بهترین نگارمی...
-
تبعید گاه
جمعه 18 آبانماه سال 1386 11:05
سکوت شب بر لب ٬ تمام تن در تب وصیت یک مرگ ٬ نوشتن صد برگ هراس دل کندن ٬ غمِ دل و خوردن ستاره کم نور ٬ سفر به دورِ دور اوج غرور مرد ٬ فدای عشق زرد خواب ابد رفتن ٬ خدا خدا کردن وقت خوش مُردن ٬ دل به خدا دادن مُشتِ گره کرده ٬ زخمِ دلِ بَرده فِتادن از دنیا ٬ سفر به عرش خدا کندنِ دل از عشق ٬ کارِ به ظاهر زشت دادنِ دل به...
-
عشق خاکستری
چهارشنبه 16 آبانماه سال 1386 10:33
تو برفتی و نکردی باورم تو برفتی و ازت بی خبرم تو بگفتی که شب و روز منی تو بگفتی همه امید منی تو سفر کردی ز قلبم ٬سوی عیش تو برفتی و نخوردی٬ مِیِ عشق تو بگفتی که ز من خسته شدی تو برفتی٬ چون که دل بسته شدی تو برفتی و من عاشقتر شدم از گذشته تا کنون بدتر شدم تو کشیدی تیر عشق و بر دلم تو دریدی پرده احساس من تو بگفتی که...
-
یک قطره خاطره
سهشنبه 15 آبانماه سال 1386 09:47
توی تاریکی شب٬ باز به خودم فکر می کنم توی ظلمت دلم٬ گذشته رو طی می کنم بعضی ها بودن با من٬ بعضی هم خنجر و از پشت می زدن بعضی ها کنار من ٬بعضی هم خون من و تشنه بودن **چه روز های خوبی بود٬ روزهای کودکیمون** **حیف که زود گذشت و رفت٬ روز های جوونیمون** **دیگه دورم از تاقم٬ دیگه دورم از پناهم** **دیگه نیست یاری که بوسه٬ بر...
-
به نام خداوند فضا دوستان
شنبه 12 آبانماه سال 1386 18:02
حال و روز ما چه تلخه مثلِ افتادنِ برگه رسیدیم سرِ دو راهی زمینی؟ یا آسمونی؟ گرمِ گرم تو آسمون ها دم به دم تا کهکشون ها می کنیم طی الطریق ما می بینیم با چشم دقیق ما آدمایی که زمینند چشم به راهِ ما می شینند می شتابیم سوی عرفان زیرِ بارانِ زمستان در دلِ جنگلِ وحشی در کمینِ صلح و آشتی جسمِ ما روی زمینه روحمون تو آسمونه ما...
-
به نام خداوند فضا دوستان
شنبه 12 آبانماه سال 1386 18:01
حال و روز ما چه تلخه مثلِ افتادنِ برگه رسیدیم سرِ دو راهی زمینی؟ یا آسمونی؟ گرمِ گرم تو آسمون ها دم به دم تا کهکشون ها می کنیم طی الطریق ما می بینیم با چشم دقیق ما آدمایی که زمینند چشم به راهِ ما می شینند می شتابیم سوی عرفان زیرِ بارانِ زمستان در دلِ جنگلِ وحشی در کمینِ صلح و آشتی جسمِ ما روی زمینه روحمون تو آسمونه ما...
-
وصالِ من و تو
جمعه 11 آبانماه سال 1386 10:05
چه قشنگه با تو بودن زیر بارون چه قشنگه با تو خوندن توی ایوون تارِ زلفت و به دنیا نمی دم عشقِ پاکِت و به دریا نمی دم چه قشنگه تو رو خواستن از خدا چه قشنگه رخِ تو کنارِ ماه رُخِ نازت واسه من یه نعمته یه نگاهت واسه من غنیمته چه قشنگه تا ابد٬در بَرِ هم چه قشنگه سایه مون ٬بر سرِ هم دلم و جز تو به هیچ کس نمی دم دلت و...
-
ضیافت ایزد یکتا
دوشنبه 7 آبانماه سال 1386 00:13
دیریست که در محفلِ ما٬ بزمِ شرابی بر پاست دیریست که در مجلسِ ما٬ خدا خدایی بر پاست در محفلِ جانانه ما٬ باده و یار و یکتاست در مجلسِ مستانه ما٬ خدا٬ فقط بی همتاست در مائده ی رنگینِ ما٬ صلح و صفا و ایفاست در خوانِ خداوندیِ ما٬ نورِ خدا در دل هاست در کلبه مِی آلودِ ما٬ شرابِ ناب و تقواست در برابرِ چینودِ عشق٬ موّفقیّت...
-
عشق اول و آخرم خداست
جمعه 4 آبانماه سال 1386 10:45
از دلم پر زدی٬ رفتی نازنین تویی که برام بودی٬ مثل نگین بارون چشام هنوز٬ کم نشده می دونم دلت برام٬ تنگ نشده نمی گم تویی٬ تو تنها عشق من برو تو٬ نیستی دیگه فرشته ام بخدا عشقِ نخستِ من٬ خداست بخدا عشقِ نهایتم ٬ خداست تو واسم عزیز بودی٬ نموندی حیف آخرِ قصه مو خوب٬ نخوندی حیف بی بهونه مالک دلم شدی هوسانه قاتل جونم شدی تو...
-
به کجا می نگری؟
شنبه 28 مهرماه سال 1386 14:35
در برم نشسته ای و با دلم غریبه ای گریه های هر شبم را بهرِ خود ندیده ای تو کجا می نگری و من کجا می نگرم؟ به تو دل دادم من٬پس چرا دلتنگم؟ تو کجا می روی و من به کجا خواهم رفت؟ واسه تو جوونیم و ٬دیگه دادم از کف عشق و تایید کردم ولی تکذیب کردی ذره ذره به تنم نفرت و تزریق کردی می گذارم بوسه بر لبان و بر گونه تو می سرایم...
-
آخرین مشقِ من و تو
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1386 15:39
روزگار و سرنوشت٬ رسم جدایی رو نوشت نفرتم علاوه شد٬ از بد دلانِ بد سرشت دنیا با آدمکاش٬برای من رنگ غمه با یادِ تو٬تموم شدن٬ این آخرین کار منه آخرین مشق حیاتم٬برای تو مُردنه آخرین مشقِ تو٬ من رو از دلت پروندنه روزگار نا حساب٬ریشه مو٬ با تیشه زد من و با طنابِ عشق٬ نافرانه٬ دار زد دنیا! از پنجه تو٬ می چکه خونِ سرخِ من...
-
حکایتِ دنیا
شنبه 21 مهرماه سال 1386 10:30
جنون بی پروا٬ حقارت فردا حقیقت رؤیا ٬حکایت دنیا سکوت یک تنها٬ فراتر از شب ها ضمیر خود آگاه ٬نهاده شد در ما برای من هستی٬ فراتر از همسر * کنار من امشب٬ بیا تو در بستر ضیافت شیطان٬ تجارت انسان غرور بی فرجام ٬شده بلای جان عذاب جاویدان٬ می بارد چون باران شروع بی پایان٬ خلافت رندان در عالم هستی٬ تو جنگل وحشی * نشسته ام...
-
اوج رؤیا
چهارشنبه 18 مهرماه سال 1386 00:57
از شراب عشقِ تو٬ میگون شدم از دل تاریک شب ٬ بیرون شدم لحظه ای بر چشم تو ٬خیره شدم خالی از هر ٬کینه و حیله شدم ما دو تا٬کنار هم٬دست به دست بوسه ام بر لب سرخِ تو٬نشست شونه گرم تو ٬ مرهم منه خونِ تو ٬ انگاری تو٬ رگِ منه {من به تو می بالم *واسه دوستی مث تو *من به خود می بالم} دلِ تو ٬ اندازه دریاست٬ واسه من با تو بودن٬...