-
پایان 1390
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1390 16:52
سلام دوستان عزیزم... انگار همین دیروز بود... انگار همین دیروز ، سال 1390 رو پیشاپیش تبریک گفتم. باز هم پیشاپیش سال نو رو تبریک میگم اما نود نه ، نود و یک! امیدوارم همیشه دلشاد و پیروز و ماندگار باشید و خداوند رو صمیمانه در لحظاتتان احساس کنید. من که گرگانی هستم اما بعد از گرگان ، به کرمانی ها هم تبریک میگم... چرا؟!...
-
جملاتی که نمی دانم ... ؟
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 19:28
به سرنوشت بگویید ... اسباب بازیهایش بی جان نیستند! آدمند ، می شکنند ، آرام تر ! ......................................................................... وجدان ، بازدارنده گناه نیست ، فقط گناه را کوفت آدم می کند!
-
سلام بی پاسخ
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 20:22
با دوستم بودیم... به کاسب محل سلام کردم ، پاسخ نداد! دوستم گفت : چقدر عبوس بود؟ گفتم : کار هر روزش است. گفت : پس چرا سلامش می کنی؟ گفتم : اجازه نمی دهم او برایم تصمیم بگیرد./././././. گرگان خانه برادر بزرگم محمد...
-
یا حسین
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 11:44
تاسوعا و عاشورای حسینی را تسلیت عرض میکنم.
-
تولدمه
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 22:41
6 آبان تولدمه... خوشحالم... چند روز نیستم دوستان گلم...
-
خیلی سخته
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 22:45
خیلی سخته که پرنده باشی و توی قفس باشی زندونیِ صیادِ پر از حرص و هوس خیلی سخته که برنده باشی اما تو خودت هر دقیقه بشکنی ٬ نفس ٬ نفس خیلی سخته بی هوا شعر بگی ٬ قصه بگی از روزهای عاشقی ٬ از دلِ پر غصه بگی خیلی سخته عاشق و مجنون و دیوونه باشی اما یارت باشه بازیگرِ عشقِ دیگری خیلی سخته بهترین ساقیِ عالم باشی و بمیری از...
-
زندگی من
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 11:50
اکنون تو با مرگ رفته ای و من تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس ، گامی به تو نزدیکتر می شوم. این است زندگی من... این است زندگی من....
-
سیم آخر
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1390 13:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من میچرخید، به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!! ای دو صد نور به قبرش بارد؛ مگس خوبی بود... من به این جرم که از...
-
چیزی که عیان است...
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 13:56
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA گفتا: تو از کجایی کاشفته می نمایی؟ گفتم منم غریبی از شهر آشنایی گفتا: کدام مرغی؟ کز این مقام خوانی گفتم که خوش نوایی از باغ بی نوایی گفتا: ز قید هستی رو مست شو که رستی گفتم: به می پرستی، جستم ز خود رهایی گفتا: جوی نیرزی، گر زهد و توبه ورزی گفتم که: توبه کردم از زهد و...
-
کابوس
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 10:11
تمام بعد از ظهر را با کابوس پرنده ی کوچکی سر کردم که به هوای گلدان پشت پنجره می آمد و به شیشه می خورد. وحید عابدین پور گرگان
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 10:11
تمام بعد از ظهر را با کابوس پرنده ی کوچکی سر کردم که به هوای گلدان پشت پنجره می آمد و به شیشه می خورد. وحید عابدین پور گرگان
-
یاد تو
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 10:30
روز هاست از سقف لحظه هایم ٬ یاد تو می چکد. اگر باران بند بیاید از این خانه می روم. وحید عابدین پور. گرگان. V.A
-
زندگی خواهم ساخت
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 12:44
زندگی با همه خوبی ها و بدی هایی که دارد ، زیباست. زندگی میکنم و لذت می برم از هر آنچه امروز دارم. زندگی خواهم کرد زندگی خواهم ساخت . دگر از هر لحظه ، سبزه ای خواهم کاشت. زندگی خواهم کرد... وحید عابدین پور شاعر جوان V.A گرگان هوا خیلی گرمه.
-
۱۳۹۰
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1390 08:49
عید آمد و غنچه ها شکوفا شد سرزمین آریایی زیبا شد بر خاک و سپهر نیلگونش خورشید حقیقت پیدا شد././. نوروزتان پیروز و ماندگار باد. این شعر توی آرشیوم هست که عید سالهای قبل گذاشته بودم و امروز فقط دو بیت آن را اینجا گذاشتم. سال خوبی رو برای همه شما آرزو میکنم. وحید عابدین پور V.A
-
عشق نمی میرد...
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 13:42
عشق هیچوقت نمی میرد ٬ این ما هستیم که در خودخواهی خویش ٬ می میریم... سلام به دوستان گلم. خوبین؟ پیشاپیش نوروز رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم سال خوب و موفقی داشته باشین. این جمله رو خودم نوشتم. یه شعر جدید هم نوشتم که چند روز دیگه توی وبلاگ میذارم. راستی گرگان هوا بهاری شده و خیلی خوش میگذره. شما چطور؟ به امید دیدار
-
خوب دیروزی من
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 12:13
خوب دیروزی من در بگشای که بگویم ز تو هم دل کندم... دوستت دارم ها ... آه... چه کوتاهند... V.A
-
تولد ۳ سالگی من
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 12:32
وسط شهر شلوغ عاشقی گوشه گیر و بیصدا نشسته ام میون این همه رنگای قشنگ رنگ بی رنگی گرفته پیرهنم از جفای روزگار شکوه کنم؟!! یا که از جدایی ها غزل بگم؟!! با کدوم غزل تو رو ساز بزنم؟!! از کدوم گلایه آواز بخونم؟!! بوی دل مردگی میده شعر من *** هوس پریدن و کرده دلم شعری بغض آلود. امروز تولد ۳ سالگیمه. چه زود ۳ سال گذشت....
-
تو را نتوان خواند
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 13:03
با این ترانه برگردیم به هفده سالگی من به خنده های بی وقفه ٬ به بغض خانگی من به امتحان شهریور ٬ به وحشت شب آخر به لحظه های تقلب ٬ خط خطی گوشه دفتر... آن گلابدان قدیمی... وحید عابدین پور : شهیار قنبری را از کودکی به یاد دارم. آلبوم های زیبا و صدای رویایی اش همیشه مرا عاشق نگاه داشت. با شهیار بزرگ شدم و زندگی کردم. حتی...
-
پروردگار مهربان
شنبه 13 آذرماه سال 1389 21:39
پروردگارا ! اگر به تعداد تمامی جملاتی که دعا کردم ٬ قدم بر میداشتم هم اکنون در کنارت بودم ... وحید عابدین پور V.A گرگان ـ هوا خوبه اما هیچ خبری از بارون نیست.
-
۶ آبان
شنبه 29 آبانماه سال 1389 20:04
سلام دوستان مهربانم.... آرزو دارم که همه شما موفق و دلشاد باشید. ۶ آبان ماه تولدم بود و می خواستم آپ کنم اما به دلایلی نتونستم. الان هم خونه خواهرم هستم و متاسفانه دفتر شعرم همراهم نیست و نمیتونم شعر جدیدمو بذارم براتون. از همه شما ممنونم که همیشه منو یار بودید و هستید. مرسی
-
گودی
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 14:17
هنوز از یادم نرفته اولین روز ملاقات هنوز از یادم نرفته اولین خنده زیبات می نشستیم هردوتامون توی باغ آرزوها هنوز از یادم نرفته پاکی و حُرمِ نفسهات چه روزایی سپری شد روی سکوچه رؤیا هنوز از یادم نرفته نرمی و گرمی دستات می زدی قدم کنارم توی ساحل لب دریا هنوز از یادم نرفته اولین شمیم گل هات هنوز از یادم نرفته چه روزایی با...
-
رؤیای خاکستری
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 16:38
یکی بود یکی نبود * مردی از تبارِ غم * مملو از نقص و دروغ روز و شب برای او * جز سیاه رنگی نداشت * دیگه لبخندی نداشت تو دلش پُر از سؤال * « چه کنم ٬ چکار کنم؟! » * هر سؤالی بی جواب همیشه توی خودش * منزوی و گوشه گیر * جز مواد ٬ از همه سیر یه روزی عاشق عشق * یه روز از عشق بیزار * خشته از قول و قرار پرسه های بی هدف * پُر...
-
ماه مهمانی خدا
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 09:38
سلام دوستان خوبم امیدوارم هر جا که هستید ٬ خوب و دلشاد باشید. ماه رمضان رو به همتون تبریک میگم. امیدوارم هر جی از خدا میخواین ( در صورت خواست خود خدا ) بهتون بده. موفق باشید و پاینده.
-
اشنایدر
شنبه 26 تیرماه سال 1389 23:59
معمولا هر روز یا هر شب میاد توی فکرم. یهو دلم میگیره و گُر میگیرم. نفس هام به شماره میفته و عرق سردی به پیشونیم میشینه. خب خداییش دلم خیلی براش تنگ شده. از شوخی گذشته همیشه احساسش می کنم . همیشه باهاش زندگی می کنم. آه.......ه ه . زندگی همینه دیگه. اشکم سرازیر میشه وقتی یاد آن روزها میفتم... یاد (( اوووه حجی )) یا ((...
-
سپاسگزارم ؟!؟!
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 00:09
من برای سپاسگزار بودن دلایل بی شماری دارم که اغلب قادر به تشخیص تمامی آنها نمی باشم. شاید بعلت اندیشیدن و مشغول کردن فکر و ذهنم با غمها و ناملایمات زندگی وقت کافی برای درک چیزهایی که موجب خوشحالی من است و باید بخاطر آنها شکرگزار باشم ٬ ندارم. من به جای تسلیم شدن به خداوند و اعتماد به او اجازه می دهم که افکار منفی٬ فکر...
-
دل من
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 09:52
دل من بلای من گشتی غم جان برای من گشتی چه کنم که دلم شده دشمن جانم؟! چه کنم که ز دل ٬ جدایی نتوانم؟! دوبیت از شعری که سال ها پیش ٬ خانوم استاد مرضیه با صدای دلنشین خود ٬ آن را به روح و جسم ما تزریق کرد.
-
امید داشته باش
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1389 18:32
اگر در زندگی به یک در بسته برخوردی که یک قفل بزرگ داشت اصلا نا امید نشو و نترس . چون اگر قرار بود باز نشه ٬ به جای قفل ٬ دیوار می کشیدند....
-
سوگواری
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1389 18:41
سلام دوستان خوبم. امیدوارم که خوب و خوش باشید یکی از عزیزانم رو از دست دادم و فردا هفتمین روز درگذشت اوست ازتون برای غیبتم عذر میخوام
-
مناجات با یار
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 12:22
پروردگارا خود را تقدیم تو میدارم. با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانیکه با قدرت تو عشق تو و راه تو یاریشان خواهم داد. باشد که همیشه بر اراده تو گردن نهم. آمین شاعر جوان ـ V.A وحید عابدین پور
-
حسادت
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 11:38
از آسمون نوشتم ، زمین به گریه افتاد ماه و به شب سپردم ، روز یاد خورشید افتاد دل و زدم به دریا ، ساحل نوازشم کرد رفتم سراغ ساحل ، دریا فروکشم کرد نامه دادم به مادر ، پدر توی دلش ریخت حالِ پدر پرسیدم ، غصه ی مادرم چیست؟! روی زمین خوابیدم ، آسمون هی گریه کرد خیره شدم به خورشید ، پس چرا ماه عقده کرد؟! از عاشقی نوشتم ،...