رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

تمام بعد از ظهر را با کابوس

پرنده ی کوچکی سر کردم

که به هوای گلدان پشت پنجره

می آمد و به شیشه می خورد.

           

وحید عابدین پور گرگان          

یاد تو



روز هاست از سقف لحظه هایم ٬ یاد تو می چکد.

اگر باران بند بیاید از این خانه می روم.

وحید عابدین پور. گرگان. V.A

زندگی خواهم ساخت

زندگی با همه خوبی ها و بدی هایی که دارد ، زیباست.

زندگی میکنم و لذت می برم از هر آنچه امروز دارم.

زندگی خواهم کرد زندگی خواهم ساخت .

دگر از هر لحظه ، سبزه ای خواهم کاشت. زندگی خواهم کرد...


وحید عابدین پور       شاعر جوان        V.A   

                                                                                        گرگان هوا خیلی گرمه.

۱۳۹۰

عید آمد و غنچه ها شکوفا شد
                                          سرزمین آریایی زیبا شد
بر خاک و سپهر نیلگونش
                                          خورشید حقیقت پیدا شد././.


نوروزتان پیروز و ماندگار باد. این شعر توی آرشیوم هست که عید سالهای قبل گذاشته بودم و
امروز فقط دو بیت آن را اینجا گذاشتم. سال خوبی رو برای همه شما آرزو میکنم.

وحید عابدین پور  V.A

عشق نمی میرد...

عشق هیچوقت نمی میرد ٬ این ما هستیم که در خودخواهی خویش ٬ می میریم...


سلام به دوستان گلم. خوبین؟

پیشاپیش نوروز رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم سال خوب و موفقی داشته باشین.
این جمله رو خودم نوشتم. یه شعر جدید هم نوشتم که چند روز دیگه توی وبلاگ میذارم.
راستی گرگان هوا بهاری شده و خیلی خوش میگذره. شما چطور؟


به امید دیدار

خوب دیروزی من

 خوب دیروزی من در بگشای    که بگویم ز تو هم دل کندم...
 دوستت دارم ها ... آه... چه کوتاهند...
 V.A

تولد ۳ سالگی من



وسط شهر شلوغ عاشقی
گوشه گیر و بیصدا نشسته ام
میون این همه رنگای قشنگ
رنگ بی رنگی گرفته پیرهنم
از جفای روزگار شکوه کنم؟!!
یا که از جدایی ها غزل بگم؟!!
با کدوم غزل تو رو ساز بزنم؟!!
از کدوم گلایه آواز بخونم؟!!

بوی دل مردگی میده شعر من *** هوس پریدن و کرده دلم

شعری بغض آلود. امروز تولد ۳ سالگیمه. چه زود ۳ سال گذشت.

گرگان.هواسردوسوزناک. وحیدعابدین پور شاعرجوان V.A

تو را نتوان خواند

با این ترانه برگردیم به هفده سالگی من
به خنده های بی وقفه ٬ به بغض خانگی من
به امتحان شهریور ٬ به وحشت شب آخر
به لحظه های تقلب ٬ خط خطی گوشه دفتر...




آن گلابدان قدیمی...

وحید عابدین پور :

شهیار قنبری را از کودکی به یاد دارم.
آلبوم های زیبا و صدای رویایی اش همیشه مرا
عاشق نگاه داشت. با شهیار بزرگ شدم و زندگی
کردم. حتی شعر سرودنم هم ٬ بخاطر تاثیر
شهیار قنبری در زندگی و احساساتم بود...

شاعر جوان V.A

پروردگار مهربان

پروردگارا !

اگر به تعداد تمامی جملاتی که دعا کردم ٬ قدم بر میداشتم

هم اکنون در کنارت بودم ...



وحید عابدین پور V.A

گرگان ـ هوا خوبه اما هیچ خبری از بارون نیست.

۶ آبان

سلام دوستان مهربانم.... 

آرزو دارم که همه شما موفق و دلشاد باشید.

۶ آبان ماه تولدم بود و می خواستم آپ کنم اما به دلایلی نتونستم.

الان هم خونه خواهرم هستم و متاسفانه دفتر شعرم همراهم نیست و نمیتونم

شعر جدیدمو بذارم براتون.

از همه شما ممنونم که همیشه منو یار بودید و هستید.

مرسی