رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

برنگرد...

عشق لیاقت می خواهد
کسی که رفت ، دیگر رفته است
اگر لایق عشقم بود
مرا بی خبر نمی گذاشت ، نمی رفت...!
برنگرد نازنینم...
برنگرد
بزرگی کن و راه رفته را ادامه بده...
آنقدر دوستت دارم که در این حال ، هرویین هم دوایم نیست... دوای سردی تن و روح و لرزش دستان و پاهایم...!

اما برو... ! من لیاقتت را ندارم...
نمی بخشمت ... خودم را هم...

شهیار قنبری : خوب دیروزی من در بگشای
که بگویم ز تو هم دل کندم...!

وحید عابدین پور 92.4.14

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:32 ب.ظ http://spantman.blogsky.com

سلام وحید جان چیزی که از عمر رفته یاد گرفتم اینه که سخت ترین چیز توی دنیا اینه که مطمىن بشی کسی دوست داره یا اینکه دوست نداره. به هر حال خدا کمکت کرده شاید بفهمی کی دوست نداره. تحمل کن می گذره

رامین جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:52 ب.ظ http://safarkarde.blogsky.com

هروئین!این درد سرد؟! میرود و روزی دوباره می آید،روزی خیلی دیر،روزی خیلی نزدیک..
سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد