رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

ترس

همیشه از این می ترسم که منو تنها بذاری 

  

منو بی قایق و پارو ٬ توی دریا جا بذاری 

  

نمی تونم توی رؤیا ٬ لحظه ای بی تو بمونم 

  

کاش بشه که من بتونم ٬ عشقو تو چشات بخونم  

 

خودتم اینو می دونی ٬ زندگی بی تو عذابه  

 

مثل ابرِ دل گرفته ست  که نمی تونه بباره 

  

لحظه هام پُر از نگاهه ٬ یه نگاهِ بی قراره 

 

می دونم فقط تو هستی ٬ که داری یه راهِ چاره 

 

همیشه از این می ترسم٬ دلتو ازم بگیری  

 

بدی به یارِ جدیدت ٬ واسه عشقِ اون بمیری 

 

کاش بشه ترسِ جدایی ٬ از دلم جدا بمونه 

 

تا یه روز خدا برامون ٬ عقدِ عاشقی بخونه 

 

کاش یه روز تو خونه هم ٬ شعرِ تازه ای بکاریم  

 

واسه ترسوندنِ نفرت ٬ یه مترسکی بسازیم 

  

همیشه از این می ترسم ٬ سرنوشتمون بمیره  

 

دستِ آسمون و تقدیر ٬ عشقمون و پس بگیره././././.  

  

بسیار شاد و خوشحال و سپاسگزارم از این همه نعمت.  

 

ساعت ۱۰:۳۷ صبح دوشنبه ۱۸/۹/۱۳۸۷  

 

وحید عابدین پور ـ شاعر جوان _ V.A