خماری چشای من ٬ زِ سردی نگاهته
گریه بی صدای من ٬ زِ تندی کلامته
زخم عمیق دلِ من ٬ زِ دشنه قهر توئه
این باور شکسته ام٬ ماحصلِ هجر توئه
تاریخِ روزِ رفتنت ٬ هنوز تو ذهنِ خستمه
بی تو نمی شه زنده بود ٬ این آخر شکستنه
آوارگی ٬ دربدری ٬ نتیجه عشق منه
دل از جهان بریدنم ٬ عاقبتِ کشت منه
(( دلکم بی خیال روزگار شو
بی خیال سال بی بهار شو
دلکم معنی عشق همینه
غمِ عالم توی دل می شینه ))
پیری و افسردگی ام ٬ به خاطرِ خیانته
عاشقِ عشقِ تو شدن ٬ برای من عبادته
برگشتنِ تو انگاری ٬ از (( چِشِ)) تو حماقته (چشم)
اما بدون ٬ برای من ٬ شادیِ تو ٬ یه نعمته
برگشتنِ تو پیشِ من ٬ برگشتنِ سعادته
اما اگه پیشم نیای ٬ دلم اسیرِ غربته
اشکِ رو گونه های من ٬ حسِ غریبِ حسرته
ناله و تنهاییِ دل ٬ از رفتنِ محبته
(( دلکم بی خیال روزگار شو
بی خیال سال بی بهار شو
دلکم معنی عشق همینه
غمِ عالم توی دل می شینه ))
ساعت ۳:۸ صبح پنج شنبه ۷/۶/۱۳۸۶
خسته و غمگین از کارهای خود. به هم خوردنِ کارهای روزانه و عادی.
تشویش و نگرانی. بدونِ هیچ مشکلی ناراحتم. برای اینکه مشکل ٬
از درون خودم است و تغییر ٬ بسیار دشوار. به امید خداوند مهربان.
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت تمامی دوستان پاکم.
امیدوارم همه شما خوب و تندرست و دلشاد باشید و در زیر سایه مهر و برکت الهی.
آری دوستان ماندگارم. ۱ سال گذشت. ۱ سال نوشتن و سرودن. در این مدت ٬ بسیار
آموختم. از شما. این شما بودید و هستید که من هم معنی پیدا می کنم. دوستان زیاد و
خیلی خوبی پیدا کردم و از این جهت خدا رو شاکرم.عزیزانی بودند و رفتند و عزیزانی هم آمدند
و هستند. برای همه آرزوی موفقیت و شادکامی می کنم.
خداوند را سپاس برای این همه نعمت و برکت و رحمتش و برای حکمتش.
شاعر جوان _ V.A
وحید عابدین پور .