رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

اقرار نامه

من چه دارم از خودم؟!

منی که عاجز و پر دردسرم

منی که همیشه توی زندگی

فکرها و حرفای ناجور می زنم

من چه دارم از خودم؟!

منی که جاهل و پر اِفاده ام

منی که برای هر کارِ بدی

همیشه داوطلب ٬ آماده ام

من که هستم واقعا؟!

منی که تشنه تایید شدنم

منی که پر از منیت و غرور

منی که پر از دروغ و وحشتم

من که هستم ای خدا؟!

تشنه پلیدی و رنگ و ریا؟؟

پسری زشت و سراپا ادعا؟؟

یا که سازنده شامِ غصه ها؟؟

این همه گناهو مرتکب شدم

اما از چشمانِ تو نیفتادم

دل بریدن همه از وجودِ من

ولی تو موندی بازم کنارِ‌من

همه رفتن از کنارم ناگهان

آمدی ٬ آوردی با خود ارمغان

واسه من تولد دوباره ای رقم زدی

پاک کردی روحمو ٬ ای مهربان

 

ساعت ۳:۴۴ بعد از ظهر شنبه ۳۱/۱/۸۷

خواست خدا بر آن است که من آن را انجام دهم./././.

شاعر جوان _ V.A

وحید عابدین پور