قدیما چه ساده بودیم
خاکی و افتاده بودیم
همه با همدیگه صادق
انگار از یه شاخه بودیم
خنده رنگ دیگری داشت
واسه غم جایی نمیذاشت
کسی جز عشق و محبت
تو دلا چیزی نمی کاشت
همه با همدیگه همکار
دست به دست٬ بینا و بیدار
صداقت ٬ توی دلاشون
پُر می شد ٬ بسیار و بسیار
(( چی می شد که بر می گشتیم به قدیم))
(( همه با همدیگه می شدیم ٬ ندیم))
(( بیا قدر امروز و ٬ خوب بدونیم))
(( تا که بعد ٬ حسرتِ امروز نخوریم))
کوچه های خاکی و تنگ
پُر بود از مردمِ یک رنگ
بچه ها بازی می کردن
دزد و پادشاه و ٬ هفت سنگ
قدیما ٬ با همه سادگی هاش
همه خوشبخت بودیم
اون روزا ٬ با همه دشمنامون
همه سر سخت بودیم
خاکی و پاک و نجیب
خالی از مکر و فریب
برامون یکی بودن
آشِنا ٬ دوست ٬ غریب
تصویری از سالیانِ دور که از گفته های بزرگان ٬ بیرون کشیدم.
بیاییم امروز را طوری زندگی کنیم که در آینده ٬ افسوس آن را
نخوریم.
بیاییم فقط برای امروز ٬ زندگی کنیم. {به امید آفریدگار بی تا}
ساعت ۱۱:۴۰ ظهر پنج شنبه ۲۳/۱۲/۱۳۸۶
شاعر جوان _ V.A
وحید عابدین پور
شب و روز های سیاهو ٬ با تو رنگین می کنم
هر کی شادیمو بگیره ٬ اونو غمگین می کنم
زندگیم رنگ سپید و ٬ داره باور می کنه
روزگار ٬ خاطره هامو داره ٬ پر پر می کنه
یه سرود عاشقونه ٬ واسه تو ساخته بودم
برای اومدنت ٬ چشم ٬ به در دوخته بودم
ای پری مهربونی ٬ ای فرشته صداقت
مظهر عشق و امیدی ٬ تو نهایت لیاقت
ای عزیز ترین عزیزم ٬ ای تو بانوی سخاوت
با تو می زنم تبر ٬ به ریشه هر چه خیانت
لحظه به ٬ لحظه عمرم ٬ با صدای تو طلا شد
بوسه گرمِ تو انگار ٬ واسه من رفعِ بلا شد
هر چی از تو می نویسم ٬ انگاری اول خطم
این تو بودی که تو ظلمت ٬ می فشردی هر دو دستم
عاشقم من ٬ عاشقم من ٬ عاشقم من !!
تو رو با خوب و بدی هات ٬ عاشقم من!!
ای پری مهربونی ٬ ای فرشته صداقت
مظهر عشق و امیدی ٬ تو نهایت لیاقت
ای عزیز ترین عزیزم ٬ ای تو بانوی سخاوت
با تو می زنم تبر ٬ به ریشه هر چه خیانت./././.
پیشاپیش عید نوروز را به تمام خلقت و مخصوصا نوروز دوستان ٬ تبریک عرض
می کنم و امیدوارم هر روزمان ٬ رویایی تر از نوروز باشد.
ای دل اگر عاشقی ٬ در پی دلدار باش....
ساعت ۲:۳۱ بامداد دوشنبه ۱۳/۱۲/۱۳۸۶
شاعر جوان _ V.A
وحید عابدین پور
عزیز من ٬ عزیز من ٬ تو بهترین کلاممی
رفیق من ٬ خدای من ٬ شیرین تر از جان منی
تو هر کجای این زمین ٬ تو برترین ٬ تو سرترین
در آسمانِ این جهان ٬ روحِ تو در بالاترین
طلوع زندگی من ٬ از بخشش و ٬ جودِ توئه
نشانه ات در این جهان ٬ مهر و مه و رودِ توئه
دست مرا به سوی خویش ٬ ببین و بی بهانه کن
لبانِ بسته مرا ٬ بگیر و شاعرانه کن
خدای من ٬ خدای من ٬ با تو قشنگه زندگی
رفیق روزگار من! کنار تو ٬ یعنی خودِ آزادگی
زیبا ترین احساس من ٬ لحظه لمس بودنت
زیبا ترین رؤیای من ٬ از عشق ٬ بَر گشودنت././././.
تقدیم به رژانوی عزیز که هیچ وقت منو تنها نذاشته.
ساعت ۷:۲۷ غروب یک شنبه ۵/۱۲/۱۳۸۶
شاعر جوان _ V.A
وحید عابدین پور
قصه زندگی من ٬ قصه دلقکِ پیره
که می خندونه دلارو اما تو ٬ غصه اسیره
با یه دنیا درد و سختی می کنه شاد ٬ آدما رو
غرق در قرض و مشقت ٬ می کنه گریه شبا رو
آسمون براش سیاهه اما چاره ای نداره
اگه به کاراش نخندن ٬ میشه از جامعه رانده
ظاهرش شادی و خنده ٬ تو دلش یه دنیا گریه
خیلی تلخه که بخندی ٬ اما فکرت باشه گریه
دلِ دلقک پرِ درده ٬ مثلِ برگی خشک و زرده
دلش از زندگی سرده ٬ از همه ٬ شادی ها طرده
قصه زندگی من ٬ قصه ای تلخ و غمینه
واسه بد بخت شدنِ من ٬ غصه هر روز تو کمینه
اگه تلخم و گرفته ٬ خیلی ها برام می خندن
غصه مهمونمه هر شب ٬ ولی من بازم می خندم
خیلی ها به من شبیهن ٬ مثلِ اون دلقکِ پیرن
اگه روزی غم بمیره ٬ همشون با غم می میرن
ساعت ۱۲:۴۸ دوشنبه شب ۲۹/۱۱/۱۳۸۶
زندگی زیباست. خدا هم زیباست. همه زیبا هستن. من هم زیبام.
حتی آن دلقک پیر هم زیباست.
شاعر جوان _ V.A