رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

آن روز ها

قدیما چه ساده بودیم

خاکی و افتاده بودیم

همه با همدیگه صادق

انگار از یه شاخه بودیم

خنده رنگ دیگری داشت

واسه غم جایی نمیذاشت

کسی جز عشق و محبت

تو دلا چیزی نمی کاشت

همه با همدیگه همکار

دست به دست٬ بینا و بیدار

صداقت ٬ توی دلاشون

پُر می شد ٬ بسیار و بسیار

(( چی می شد که بر می گشتیم به قدیم))

(( همه با همدیگه می شدیم ٬ ندیم))

(( بیا قدر امروز  و ٬ خوب بدونیم))

(( تا که بعد ٬ حسرتِ امروز نخوریم))

کوچه های خاکی و تنگ

پُر بود از مردمِ یک رنگ

بچه ها بازی می کردن

دزد و پادشاه و ٬ هفت سنگ

قدیما ٬ با همه سادگی هاش

همه خوشبخت بودیم

اون روزا ٬ با همه دشمنامون

همه سر سخت بودیم

خاکی و پاک و نجیب

خالی از مکر و فریب

برامون یکی بودن

آشِنا ٬ دوست ٬ غریب

 

تصویری از سالیانِ دور که از گفته های بزرگان ٬ بیرون کشیدم.

بیاییم امروز را طوری زندگی کنیم که در آینده ٬ افسوس آن را

نخوریم.

بیاییم فقط برای امروز ٬ زندگی کنیم. {به امید آفریدگار بی تا}

ساعت ۱۱:۴۰ ظهر پنج شنبه ۲۳/۱۲/۱۳۸۶

شاعر جوان _ V.A

وحید عابدین پور

 

 

 

بانوی سخاوت

شب و روز های سیاهو ٬ با تو رنگین می کنم

هر کی شادیمو بگیره ٬ اونو غمگین می کنم

زندگیم رنگ سپید و ٬ داره باور می کنه

روزگار ٬ خاطره هامو داره ٬ پر پر می کنه

یه سرود عاشقونه ٬ واسه تو ساخته بودم

برای اومدنت ٬ چشم ٬ به در دوخته بودم

ای پری مهربونی ٬  ای فرشته صداقت

مظهر عشق و امیدی ٬ تو نهایت لیاقت

ای عزیز ترین عزیزم ٬ ای تو بانوی سخاوت

با تو می زنم تبر ٬ به ریشه هر چه خیانت

لحظه به ٬ لحظه عمرم ٬ با صدای تو طلا شد

بوسه گرمِ  تو  انگار ٬  واسه من رفعِ بلا  شد

هر  چی  از  تو  می نویسم ٬  انگاری  اول خطم

این تو بودی که تو ظلمت ٬ می فشردی هر دو دستم

عاشقم  من ٬  عاشقم  من ٬  عاشقم  من !!

تو  رو  با  خوب و بدی هات ٬  عاشقم  من!!

ای پری مهربونی ٬  ای فرشته صداقت

مظهر عشق و امیدی ٬ تو نهایت لیاقت

ای عزیز ترین عزیزم ٬ ای تو بانوی سخاوت

با تو می زنم تبر ٬ به ریشه هر چه خیانت./././.

 

پیشاپیش عید نوروز را به تمام خلقت و مخصوصا نوروز دوستان ٬ تبریک عرض

می کنم و امیدوارم هر روزمان ٬ رویایی تر از نوروز باشد.

ای دل اگر عاشقی ٬ در پی دلدار باش....

ساعت ۲:۳۱ بامداد دوشنبه ۱۳/۱۲/۱۳۸۶

 

شاعر جوان _ V.A

وحید عابدین پور

تقدیم به یگانه خالق هستی

عزیز من ٬ عزیز من ٬ تو بهترین کلاممی

رفیق من ٬ خدای من ٬ شیرین تر از جان منی

تو هر کجای این زمین ٬ تو برترین ٬ تو سرترین

در آسمانِ این جهان ٬ روحِ تو در بالاترین

طلوع زندگی من ٬ از بخشش و ٬ جودِ توئه

نشانه ات در این جهان ٬ مهر و مه و رودِ توئه

دست مرا به سوی خویش ٬ ببین و بی بهانه کن

لبانِ  بسته  مرا  ٬  بگیر  و  شاعرانه  کن

خدای من ٬ خدای من ٬ با تو قشنگه زندگی

رفیق روزگار من! کنار تو ٬ یعنی خودِ  آزادگی

زیبا ترین احساس من ٬ لحظه لمس بودنت

زیبا ترین رؤیای من ٬ از عشق ٬ بَر گشودنت././././.

 

تقدیم به رژانوی عزیز که هیچ وقت منو تنها نذاشته.

ساعت ۷:۲۷ غروب یک شنبه ۵/۱۲/۱۳۸۶

 

شاعر جوان _ V.A

وحید عابدین پور

 

 

 

دلقک پیر

قصه زندگی من ٬ قصه دلقکِ پیره

که می خندونه دلارو اما تو ٬ غصه اسیره

با یه دنیا درد و سختی می کنه شاد ٬ آدما رو

غرق در قرض و مشقت ٬ می کنه گریه شبا رو

آسمون براش سیاهه اما چاره ای نداره

اگه به کاراش نخندن ٬ میشه از جامعه رانده

ظاهرش شادی و خنده ٬ تو دلش یه دنیا گریه

خیلی تلخه که بخندی ٬ اما فکرت باشه گریه

دلِ دلقک پرِ درده ٬ مثلِ برگی خشک و زرده

دلش از زندگی سرده ٬ از همه ٬ شادی ها طرده

قصه زندگی من ٬ قصه ای تلخ و غمینه

واسه بد بخت شدنِ من ٬ غصه هر روز تو کمینه

اگه تلخم و گرفته ٬ خیلی ها برام می خندن

غصه مهمونمه هر شب ٬ ولی من بازم می خندم

خیلی ها به من شبیهن ٬ مثلِ اون دلقکِ پیرن

اگه روزی غم بمیره ٬ همشون با غم می میرن

 

ساعت ۱۲:۴۸ دوشنبه شب ۲۹/۱۱/۱۳۸۶

زندگی زیباست. خدا هم زیباست. همه زیبا هستن. من هم زیبام.

حتی آن دلقک پیر هم زیباست.

شاعر جوان _ V.A