رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

به نام خداوند فضا دوستان

حال و روز ما چه تلخه

مثلِ افتادنِ برگه

رسیدیم سرِ دو راهی

زمینی؟ یا آسمونی؟

گرمِ گرم تو آسمون ها

دم به دم تا کهکشون ها

می کنیم طی الطریق ما

می بینیم با چشم دقیق ما

آدمایی که زمینند

چشم به راهِ ما می شینند

می شتابیم سوی عرفان

زیرِ بارانِ زمستان

در دلِ جنگلِ وحشی

در کمینِ صلح و آشتی

جسمِ ما روی زمینه

روحمون تو آسمونه

ما دو تا سیرِ صعودیم

توی چنگ یک سکوتیم

هر دومون بهشت و دیدیم

روی دوزخ خط کشیدیم

ما دو یارِ آتشینیم

چرا رو زمین بشینیم؟!

عشقمون ستاره بازی

کهکشونِ راهِ شیری

 

این شعر زندگینامه من است. شناسنامه من و دوستِ عزیزم سهیل .

ساعت ۱۲:۵۲ جمعه شب ۲۹/۷/۱۳۸۶

شاعر جوان _ V.A

وحید عابدین پور

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد