رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

مادر و پدر عزیزم

مادرم امید من٬ ای سراپا مهر و ایمان

تو عزیزی٬ تو رئوفی٬ تو بزرگ و مهربانی

مادرم برگ گلم٬ ای سراپا نور و عشق

تو محبت٬ تو عطوفت٬ تکه ای از آسمانی

مادرم فریاد رسم٬ ای سراپا زحمت و شور

تو بهشتی٬ تو زلالی ٬تو همیشه برقراری

مادرم زندگیم٬ ای سراپا بخشش و شوق

تو مبرا٬ تو دل آرا٬ تو خودِ خودِ بهاری

تقدیم به مادرم که هیچگاه نمی توانم قدرش را بدانم.

پدرم تاج سرم٬ ای قله صعود من

ای پناهم٬ عشق پر فروغ من

پدرم رویای من٬ ای حسرت شب های من

ای امیدم٬ مایه غرور من

پدرم سرمایه ام٬ ای شمع بی پروانه ام

ای عزیزم٬ باعث طلوع من

پدرم افسانه ام ٬ای تو ّپِر پرواز من

ای جان من٬ ای صبح بی غروب من

تو رو من٬ بیشتر از این ها می خوامت

تو رو من٬ قد یه دنیا می خوامت

تو فداکار٬ تو وفادار٬ تو الم دار

دست رد می زنی به سینه هر فرد جفاکار

تقدیم به کوه رنج٬ به پدرم که 4 سال است او را گم کرده ام.

۱۳۸۴/۹/۲۰

شاعر جوان V.A

نظرات 45 + ارسال نظر
مهناز چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:49 ب.ظ http://ziggy.blogsky.com/

سلام ..خوبی ؟فرشاد خان جمله اخرت واقعا که چشمک هم داشت ..هی تیکه بنداز ..عیبی نداره ...باشه یه جایی ..یه روز ی تلافی می کنیم ..راستی ایول من مردی خودم رو ثابت کردم و اولین نظر را دارم می دم ...
این خیلی قشنگه ....واقعا منم می تونم این شعر رو تقدیم کنم به پدر و مادرم ..راستی پدرتون چی شده ؟
بهر حال خیلی قشنگ بود ..هر چی شعر می نویسی ماله سال های قبل ...پس قبلا هنرت بیش از این بوده (چشمک )

مهناز چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:13 ب.ظ

شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم توشه قبری ندارم مبادا لیلته القدرت سر آید ... گنه بر ناله ام افزونتر آید.. مبادا ماه تو پایان پذیرد ...ولی این بنده ات سامان نگیرد . التماس دعا ./

شیوا چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:28 ب.ظ http://taranomepaky.blogfa.com/

سلام . امروز شاگرد اول شدم . من عاشق مادرمم . عزیزترینمه توی زندگیم . بابام نشنوه اما اول مامانم بعد بابا. موفق باشید

*سراب* چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:37 ب.ظ http://mirage.blogsky.com

سلام پدر و مادر بهترین و عزیزترین و کم یابترین موجودات عالم هستن
بهتره همیشه قدرشونو و بدونیم تا پشیمون نشیم
زیبا بود...
به روزم اگر دوست داشتی سر بزن
شاد باشی

سعیده چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:07 ب.ظ http://kaktoos55.blogsky.com/

کدوم شعر میتونه ارزش مهربونی فقط یک لحظه مادر رو نشون بده...
موفق باشی

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:38 ب.ظ http://rue.blogsky.com

گم؟؟!!!

محمد چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ب.ظ http://delle.blogsky.com/

سلام عزیز
مثل همیشه با احساس و قشنگ
مادر چه اسمیه اسمی که پر از مهر و وفا هست اسمی که تمام غمها رو از دل آدم پاک میکنه
بزار زبون درازی نکنم
و امید وارم پدرتم پیدا کنی
در این صورت تو باید بیش از همه و هر کس به مادرت برسی و قدرشو بدونی عزیزم

مریم چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ب.ظ http://www.cassper.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگ بود
چه پسر با احساسی هستی
کم گیر می یاد ژسر با احساس باشه

موفق باشی

مهناز چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ب.ظ

سلام زود امدم ولی من که قبلا نظر را راجب این قسمت دادم اخه

عاطفه چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 ب.ظ http://dj-ati.persianblog.ir

وحید عزیز سلام...
اول بگم که چرا نمیشه؟باید بشه..وحید جان نمیدونم ولی شاید بتونم بگم وضعیت من خیلی بدتر از این حرفا بود وسپیدش کردم..وحید جان عزیز من من تا حدی بود که دیگه هیچ امیدی به زنده بودن نداشتم..اشتباه نشه..من تو عشق شکست نخورده بودم !من تو وجودم شکست خورده بودم..خودمو باخته بودم..تمام زندگیم رو...اما کافیه از خودت به خودت برسی..اونوقته که خدا رو هم پیدا میکنی....وحید جان تو خانواده ات رو داری...میتونی کنارشون بمونی..میتونی حس زندگی بهشون ببخشی...این کم چیزیه؟؟؟
باور کن باور میتونی اگه بخوای...منم خواستم وشد...
****
در مورد پستتم باید بگم پدر ومادر دو تا گوهر نایابین که دیگه لنگشو ن پیدا نمیشه...نمیخوام با این حرف اغراق کنم..خیلی ساده وبی پیرایه میگم که من خودم هیچ وقت نتوستم اونجور که باید قدرشونو بدونم..شاید جوونی کردم وخامی...ولی از خدا میخوام حداقل بقیهءعمرمو این لیاقت وبهم بده تا قدرشونو بدونم.

ساینا چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:59 ب.ظ

آره هم نماز میخوانم و هم روزه میگیرم .....
حسابی هم برای نگهداشتن اعتقاداتم دست و پا میزنم
آخه خودت که میبینی و میدونی چه دنیایی شده؟؟؟
راستی چرا این سوال را پرسیدی؟
جوابم چه تاثیری داشت؟
خودت چی؟؟؟؟

مجید پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ق.ظ http://www.majid-85.persianblog.ir

سلام دوست خوبم.................به وبلاگم دعوتت می کنم.............

شیرین پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ق.ظ http://www.tanhaeehayam.blogsky.com

خیلی زیبا بود مثل همیشه با قلبی ژر از احساس به روز هستم

حنوش... پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.hanoosh.blogfa.com

سلام وحید جان ...

خیلی قشنگ وزیبا نوشتی ... ممنون که خبرم کردی ... موفق باشی

pegah پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:40 ب.ظ http://6071.blogfa.com

سلام
خیلی زیبا تعبیر کردی ... شاعر جوان
موفق باشی

سعیده پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 ب.ظ http://kaktoos55.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
بروزم و در انتظار محبتت

ساینا پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:08 ب.ظ http://chakavaketanha.blogsky.com

خوب هرکس اعتقادی داره !
ان شالله هرکسی بالاخره متوجه بشه که راه درست کدومه و چی را باید انتخاب کنه !مهم تر اینکه وخداش را فراموش نکنه! مگه نه؟؟؟
.
.
.
.
راستی به روز کردم!

عاطفه پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:20 ب.ظ http://dj-ati.persianblog.ir

حتما کمکت میکنم.هر جور که بخوای.

مهناز پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:31 ب.ظ

سلام وحید خان ..خوب هستین انشاالله که .....من واقعا معذرت می خواهم ..هنوز هم نمی دونم چرا اسمت روی زبون من طلسم شده ..همسایه گلم ...شاعر جوان ...قبلا یه شعر تقریبا مشابه این شعر خوانده بودم ...اون هم برای پدر و مادرتون بود ..ولی اخرش نگفتی پدرتون چی شده ؟کجاهستند ؟فوت کردن خدایی ناکرده .....این دفعه که اومدی همراه باجواب سوالم بیای خوشحال تر می شم اقا وحید خان .....می خواهم هر دفعه توی هر کامنتم اون قدر وحید وحید کنم که دیگه نتونی بیای این طوری ضایمون کنی و بری (چشمک)
دیوار وبلاگ ما کوتاه همسایه عزیز وحیدی خان بازم بیا ..

ساینا پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:56 ب.ظ

بابا وحید چرا بهت بر میخوره؟ هان؟
منظورم این بود که رکس واسه خودش اعتقاداتی داره و مهم اینه که تو خودت قبول داشته باشی تصمیمی را که میگیری صحیح باشه و به حرف دیگران هم کاری نداشته باش
.
.
.
.
منظورم این بود که من که قرار نیست تو را متحول کنم پس به عقیده ات احترام میذارم .....
.
.
.
بازم رفع سوتفاهم کنم؟؟؟
.
.
.
دلیلی هم نداره که به خودم ببالم که نماز و روزه میگیرم شاید یک درصدش هم قبول نباشه شایدم قبول ...کسی جز خدا نمیتوانه بنده هاش را محک بزنه!!!!
.
.
.
.
.میخواستم برات میل بزنم ولی گفتم همین جا حرفام را بگم.
به دل که نگرفتی؟؟؟
ببخش پرحرفی کردم بذار به همون حساب همیشگی!!!!!!

pegah جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:25 ق.ظ http://6071.blogfa.com

سلام
نماز روزه های شما هم قبول
محتاجیم به دعا
بای

عاطفه جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:16 ق.ظ http://dj-ati.persianblog.ir

خواهش وحید جان.داشتن دوست خوبی مثل شما جبران کارهای نکردهء من رو میکنه عزیز جان!

باغ رویاها جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:20 ق.ظ http://www.baghroyaha.blogsky.com

خداحافظ همین حالا



همین حالا که من تنهام



خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام



خداحافظ کمی غمگین



به یاد اون همه تردید
................

سلام . خوبید؟با وجود اینکه اولین بار هست به وبلاگ زیبای شما سر میزنم ولی واقعا قشنگ هست موفق باشید

ساینا جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:10 ب.ظ

سلام .ببینم تو از کجا فهمیدی؟
من که شناسنامه ام را توی وبلاگ قرار نداده ام؟؟
.
.
.
.
.
چه جوریه که علاقه داری به شیراز اما تا حالا نیومدی؟
یه سفر به شیراز که داشته باشی دیگه با هیچ جا عوضش نمیکنی......

نوید جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ب.ظ http://www.lawbreaker.blogsky.com

هیچی زیباتر از حرف دل نیست .
خیلی قشنگ بود

مهناز جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:01 ب.ظ http://ziggy.blogsky.com/

سلام ...چه طوری ؟...خوبی ..چه خبر ..در وبلاگ ما همیشه به روی شما باز. خواستی بفرما ..در ضمن یه سور که طلب داشتم ..حالا یه جایزه هم میاد روش ..چون یاد گرفتم بگم وحید ...خیلی چوب خطت پر میشه ..حواست باشه
یه چیز دیگه پسر خوب ادم با پدرش قهر نمی کنه اونم چهار سال
راستی یه شعر در وصف من بگو ..بگذارم توی وبلاگم
ببینم بلدی اخه ؟یا نه چهار سال قبل که شعر می گفتی باید می امدم

*سراب* جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:36 ب.ظ http://mirage.blogsky.com

سلام
سر بزن
به روزم!
شما نمی خوایی به روز کنی؟

شیرین جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:20 ب.ظ http://www.tanhaeehayam.blogsky.com

ممنونم که به یادمی من همیشه شرمندهی شمام

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:06 ب.ظ http://rue.blogsky.com

دلت اومد..؟!!

مهناز جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ب.ظ http:///http://ziggy.blogsky.com/

سلام چه طوری وحید .....خوبی همسایه ..من نترسوندمت ..به حسابت یه نگاه انداختم ...راستی وحید این شعر قبول نیست باید اسمم توش باشه ...اون جوری می خواهم ..پررو شدم اره ؟خوب کار خودت که منو پررو کردی ...منتظر باشم یا ...
بهر حال اگر هم نتونی مهم نیست ...تو همسایه خوب منی
ولی اگه بتونی بی حساب می شیم نه سور می خواهم نه جایزه
همسایه دیوار به دیوار وبلاگت مهناز

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:22 ب.ظ http://rue.blogsky.com

جاده ی خوشبختی در دست تعمیره ! دور بزن برگرد این اسمش تقدیره....
د
ل
ت
شاد

ساینا جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:34 ب.ظ

سلام وحید جان .....
فکر کنم زیادی لطف داری ....
این جوری نگو لوس میشم ها.......(چشمک)
.
.
.
.
.
تازه اش هم ما مهمون نواز تر ازین حرفهایی ایم ...(چشمک)

شیوا جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:47 ب.ظ http://taranomepaky.blogfa.com/

سلام . ببخشید فضولی میکنم اما باباتون چی شد ؟ واقعا گم شد ؟

مجید شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:52 ق.ظ http://www.majid-85.persianblog.ir

سلام دوست خوبم.............ممنونم از محبتت...........وبلاگم دوباره به روزه...........خوشحال میشم باز هم ببینمت.............

مریم شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:24 ق.ظ http://www.cassper.blogsky.com

سلام

بابا طرفدار!!

پسر با احساس خوبه فقط به شرطی که بد بین نباشه لطفا جوابم کامنتم و اگه خاستی بدی تو وبلاگ خودتون بده
ممنون

عاطفه شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ب.ظ http://dj-ati.persianblog.ir

سلام گلم خوبی؟
وحید جان این آپت طولانی شدا...نمیخوای آپ کنی؟

آقای مسلم شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:28 ب.ظ http://www.daftar-ensha.blogsky.com

سلام دوست عزیز
آره ... هر چی واسه مادرا انجام بدیم بازم کمه
شعر قشنگی بود ...
بلاگ قشنگی داری
بهت تبریک میگم
یا حق

*سراب* شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:38 ب.ظ http://mirage.blogsky.com

سلام
ممنونم از لطفت سر زدی
راستی یک خواهشی ازت داشتم که اگر این لطف و در حق من کنی خیلی ازت ممنون می شم...
راستش من دوستانم به وبلاگم سر می زنن و اگر بدونن آقایی که برام نظر می ذاره از کلمات عزیزم و گلم و جان ...استفاده می کنه شاید فکرای بد کنن...البته دوست صمیمیه خودم اینجوری نیست ولی دوستای متفرقه من می آن سر می زنن شاید پیش خودشون یک فکرایی کنن که اصلا اینجوری دوست ندارم...من نظرت و یه جورایی عوضش کردم و اون کلمات و ازش حذف کردم...می شه خواهش کنم دیگه تو نظراتم از این کلمات استفاده نکنی؟ممنون می شم ازت...ببخشید که اینجوری گفتم ولی خب دوستام هستن دیگه و باهام ارتباط دارن و نمی خوام حرفای بی ربطی پشت سرم زده بشه...آخه محیط شهرمون هم کوچیکه و ممکنه یک کلاغ چهل کلاغ بشه و بی خودی موضوعی رو بزرگش کنن...ممنونم ازت

عسل شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.tanhai68.blogsky.com

مادر دریای محبت با موج های احسان و عاطفه است...
پدر جنگلی از درختان سرو، همیشه استوار...
خیلی قشنگ بود مطمئنم هر کس که بخونه حس درونیه شاعر را از تک تک واج های اون لمس می کنه...
امیدوارم منم تونسته باشم حسه درونیم را نسبت به عزیز ترین کسانم القا کنم هر چند که به گرد پای قلم شاعر جوان هم نمی رسیم ...
راستی بازم از اینکه به خلوت من و صدای سکوت سر زدی ممنون ...
یا حق...

شیرین شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:50 ب.ظ http://www.tanhaeehayam.blogsky.com

ممنونم که به یادمی

مهدی شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:32 ب.ظ http://www.ttanha.blogfa.com

سلام
قشنگه شعرا ازخودتونه

پگاه شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:33 ب.ظ http://6071.blogfa.com

سلام
مر۳۰ تو خوبی؟ چه خبر؟
نمی خوای بآپی؟
موفق باشی

تینا شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:09 ب.ظ http://redlife.blogsky.com/

خیلی عالی بود...

مهناز شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:23 ب.ظ http://ziggy.blogsky.com/

سلام علیکم ..خوبی وحید ؟من ؟من خوب نیستم ..راستش یه شاعر جوونی همسایه ماست ...یعنی دقیق تر همسایه دیوار به دیوار وبلاگمون ..قول داده در ازای چوب خط پر شده ای که داره برام یه شعر بگه که اسم من توش باشه نمی دونم ولی چرا اسم مهناز توی شعری که می فرسته نیست ..وای وحید تو بگو چه کار کنم ...به چه زبونی بهش بگم مهناز توی شعر باشه ...تو بهش می گی ..مرسی

ساینا شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:42 ب.ظ

سلام وحید ......خوبی؟
راستش من هر بار که میام اینجا شعرت را میخواندم اما یادم رفت بگم که به نظر من تو پدرت را گم نکردی فقط روزی یه آجر بین خودت و بابات گذاشتی و الان بعد از ۴ سال دیوار جدایی اون قدر بلند شده که بابات را با تمام احترامی که براش قائلی نمیبنی .........
پسر خوب این روش درستی نیست ..........
.
.
.
.
جدایی تا نیفتد نداند دوست قدر دوست
شکسته دست میداند بهای مومیایی را ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد