مادرم امید من٬ ای سراپا مهر و ایمان
تو عزیزی٬ تو رئوفی٬ تو بزرگ و مهربانی
مادرم برگ گلم٬ ای سراپا نور و عشق
تو محبت٬ تو عطوفت٬ تکه ای از آسمانی
مادرم فریاد رسم٬ ای سراپا زحمت و شور
تو بهشتی٬ تو زلالی ٬تو همیشه برقراری
مادرم زندگیم٬ ای سراپا بخشش و شوق
تو مبرا٬ تو دل آرا٬ تو خودِ خودِ بهاری
تقدیم به مادرم که هیچگاه نمی توانم قدرش را بدانم.
پدرم تاج سرم٬ ای قله صعود من
ای پناهم٬ عشق پر فروغ من
پدرم رویای من٬ ای حسرت شب های من
ای امیدم٬ مایه غرور من
پدرم سرمایه ام٬ ای شمع بی پروانه ام
ای عزیزم٬ باعث طلوع من
پدرم افسانه ام ٬ای تو ّپِر پرواز من
ای جان من٬ ای صبح بی غروب من
تو رو من٬ بیشتر از این ها می خوامت
تو رو من٬ قد یه دنیا می خوامت
تو فداکار٬ تو وفادار٬ تو الم دار
دست رد می زنی به سینه هر فرد جفاکار
تقدیم به کوه رنج٬ به پدرم که 4 سال است او را گم کرده ام.
۱۳۸۴/۹/۲۰
شاعر جوان V.A
سلام ..خوبی ؟فرشاد خان جمله اخرت واقعا که چشمک هم داشت ..هی تیکه بنداز ..عیبی نداره ...باشه یه جایی ..یه روز ی تلافی می کنیم ..راستی ایول من مردی خودم رو ثابت کردم و اولین نظر را دارم می دم ...
این خیلی قشنگه ....واقعا منم می تونم این شعر رو تقدیم کنم به پدر و مادرم ..راستی پدرتون چی شده ؟
بهر حال خیلی قشنگ بود ..هر چی شعر می نویسی ماله سال های قبل ...پس قبلا هنرت بیش از این بوده (چشمک )
شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم توشه قبری ندارم مبادا لیلته القدرت سر آید ... گنه بر ناله ام افزونتر آید.. مبادا ماه تو پایان پذیرد ...ولی این بنده ات سامان نگیرد . التماس دعا ./
سلام . امروز شاگرد اول شدم . من عاشق مادرمم . عزیزترینمه توی زندگیم . بابام نشنوه اما اول مامانم بعد بابا. موفق باشید
سلام پدر و مادر بهترین و عزیزترین و کم یابترین موجودات عالم هستن
بهتره همیشه قدرشونو و بدونیم تا پشیمون نشیم
زیبا بود...
به روزم اگر دوست داشتی سر بزن
شاد باشی
کدوم شعر میتونه ارزش مهربونی فقط یک لحظه مادر رو نشون بده...
موفق باشی
گم؟؟!!!
سلام عزیز
مثل همیشه با احساس و قشنگ
مادر چه اسمیه اسمی که پر از مهر و وفا هست اسمی که تمام غمها رو از دل آدم پاک میکنه
بزار زبون درازی نکنم
و امید وارم پدرتم پیدا کنی
در این صورت تو باید بیش از همه و هر کس به مادرت برسی و قدرشو بدونی عزیزم
سلام
خیلی قشنگ بود
چه پسر با احساسی هستی
کم گیر می یاد ژسر با احساس باشه
موفق باشی
سلام زود امدم ولی من که قبلا نظر را راجب این قسمت دادم اخه
وحید عزیز سلام...
اول بگم که چرا نمیشه؟باید بشه..وحید جان نمیدونم ولی شاید بتونم بگم وضعیت من خیلی بدتر از این حرفا بود وسپیدش کردم..وحید جان عزیز من من تا حدی بود که دیگه هیچ امیدی به زنده بودن نداشتم..اشتباه نشه..من تو عشق شکست نخورده بودم !من تو وجودم شکست خورده بودم..خودمو باخته بودم..تمام زندگیم رو...اما کافیه از خودت به خودت برسی..اونوقته که خدا رو هم پیدا میکنی....وحید جان تو خانواده ات رو داری...میتونی کنارشون بمونی..میتونی حس زندگی بهشون ببخشی...این کم چیزیه؟؟؟
باور کن باور میتونی اگه بخوای...منم خواستم وشد...
****
در مورد پستتم باید بگم پدر ومادر دو تا گوهر نایابین که دیگه لنگشو ن پیدا نمیشه...نمیخوام با این حرف اغراق کنم..خیلی ساده وبی پیرایه میگم که من خودم هیچ وقت نتوستم اونجور که باید قدرشونو بدونم..شاید جوونی کردم وخامی...ولی از خدا میخوام حداقل بقیهءعمرمو این لیاقت وبهم بده تا قدرشونو بدونم.
آره هم نماز میخوانم و هم روزه میگیرم .....
حسابی هم برای نگهداشتن اعتقاداتم دست و پا میزنم
آخه خودت که میبینی و میدونی چه دنیایی شده؟؟؟
راستی چرا این سوال را پرسیدی؟
جوابم چه تاثیری داشت؟
خودت چی؟؟؟؟
سلام دوست خوبم.................به وبلاگم دعوتت می کنم.............
خیلی زیبا بود مثل همیشه با قلبی ژر از احساس به روز هستم
سلام وحید جان ...
خیلی قشنگ وزیبا نوشتی ... ممنون که خبرم کردی ... موفق باشی
سلام
خیلی زیبا تعبیر کردی ... شاعر جوان
موفق باشی
سلام دوست عزیز
بروزم و در انتظار محبتت
خوب هرکس اعتقادی داره !
ان شالله هرکسی بالاخره متوجه بشه که راه درست کدومه و چی را باید انتخاب کنه !مهم تر اینکه وخداش را فراموش نکنه! مگه نه؟؟؟
.
.
.
.
راستی به روز کردم!
حتما کمکت میکنم.هر جور که بخوای.
سلام وحید خان ..خوب هستین انشاالله که .....من واقعا معذرت می خواهم ..هنوز هم نمی دونم چرا اسمت روی زبون من طلسم شده ..همسایه گلم ...شاعر جوان ...قبلا یه شعر تقریبا مشابه این شعر خوانده بودم ...اون هم برای پدر و مادرتون بود ..ولی اخرش نگفتی پدرتون چی شده ؟کجاهستند ؟فوت کردن خدایی ناکرده .....این دفعه که اومدی همراه باجواب سوالم بیای خوشحال تر می شم اقا وحید خان .....می خواهم هر دفعه توی هر کامنتم اون قدر وحید وحید کنم که دیگه نتونی بیای این طوری ضایمون کنی و بری (چشمک)
دیوار وبلاگ ما کوتاه همسایه عزیز وحیدی خان بازم بیا ..
بابا وحید چرا بهت بر میخوره؟ هان؟
منظورم این بود که رکس واسه خودش اعتقاداتی داره و مهم اینه که تو خودت قبول داشته باشی تصمیمی را که میگیری صحیح باشه و به حرف دیگران هم کاری نداشته باش
.
.
.
.
منظورم این بود که من که قرار نیست تو را متحول کنم پس به عقیده ات احترام میذارم .....
.
.
.
بازم رفع سوتفاهم کنم؟؟؟
.
.
.
دلیلی هم نداره که به خودم ببالم که نماز و روزه میگیرم شاید یک درصدش هم قبول نباشه شایدم قبول ...کسی جز خدا نمیتوانه بنده هاش را محک بزنه!!!!
.
.
.
.
.میخواستم برات میل بزنم ولی گفتم همین جا حرفام را بگم.
به دل که نگرفتی؟؟؟
ببخش پرحرفی کردم بذار به همون حساب همیشگی!!!!!!
سلام
نماز روزه های شما هم قبول
محتاجیم به دعا
بای
خواهش وحید جان.داشتن دوست خوبی مثل شما جبران کارهای نکردهء من رو میکنه عزیز جان!
خداحافظ همین حالا
همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین
به یاد اون همه تردید
................
سلام . خوبید؟با وجود اینکه اولین بار هست به وبلاگ زیبای شما سر میزنم ولی واقعا قشنگ هست موفق باشید
سلام .ببینم تو از کجا فهمیدی؟
من که شناسنامه ام را توی وبلاگ قرار نداده ام؟؟
.
.
.
.
.
چه جوریه که علاقه داری به شیراز اما تا حالا نیومدی؟
یه سفر به شیراز که داشته باشی دیگه با هیچ جا عوضش نمیکنی......
هیچی زیباتر از حرف دل نیست .
خیلی قشنگ بود
سلام ...چه طوری ؟...خوبی ..چه خبر ..در وبلاگ ما همیشه به روی شما باز. خواستی بفرما ..در ضمن یه سور که طلب داشتم ..حالا یه جایزه هم میاد روش ..چون یاد گرفتم بگم وحید ...خیلی چوب خطت پر میشه ..حواست باشه
یه چیز دیگه پسر خوب ادم با پدرش قهر نمی کنه اونم چهار سال
راستی یه شعر در وصف من بگو ..بگذارم توی وبلاگم
ببینم بلدی اخه ؟یا نه چهار سال قبل که شعر می گفتی باید می امدم
سلام
سر بزن
به روزم!
شما نمی خوایی به روز کنی؟
ممنونم که به یادمی من همیشه شرمندهی شمام
دلت اومد..؟!!
سلام چه طوری وحید .....خوبی همسایه ..من نترسوندمت ..به حسابت یه نگاه انداختم ...راستی وحید این شعر قبول نیست باید اسمم توش باشه ...اون جوری می خواهم ..پررو شدم اره ؟خوب کار خودت که منو پررو کردی ...منتظر باشم یا ...
بهر حال اگر هم نتونی مهم نیست ...تو همسایه خوب منی
ولی اگه بتونی بی حساب می شیم نه سور می خواهم نه جایزه
همسایه دیوار به دیوار وبلاگت مهناز
جاده ی خوشبختی در دست تعمیره ! دور بزن برگرد این اسمش تقدیره....
د
ل
ت
شاد
سلام وحید جان .....
فکر کنم زیادی لطف داری ....
این جوری نگو لوس میشم ها.......(چشمک)
.
.
.
.
.
تازه اش هم ما مهمون نواز تر ازین حرفهایی ایم ...(چشمک)
سلام . ببخشید فضولی میکنم اما باباتون چی شد ؟ واقعا گم شد ؟
سلام دوست خوبم.............ممنونم از محبتت...........وبلاگم دوباره به روزه...........خوشحال میشم باز هم ببینمت.............
سلام
بابا طرفدار!!
پسر با احساس خوبه فقط به شرطی که بد بین نباشه لطفا جوابم کامنتم و اگه خاستی بدی تو وبلاگ خودتون بده
ممنون
سلام گلم خوبی؟
وحید جان این آپت طولانی شدا...نمیخوای آپ کنی؟
سلام دوست عزیز
آره ... هر چی واسه مادرا انجام بدیم بازم کمه
شعر قشنگی بود ...
بلاگ قشنگی داری
بهت تبریک میگم
یا حق
سلام
ممنونم از لطفت سر زدی
راستی یک خواهشی ازت داشتم که اگر این لطف و در حق من کنی خیلی ازت ممنون می شم...
راستش من دوستانم به وبلاگم سر می زنن و اگر بدونن آقایی که برام نظر می ذاره از کلمات عزیزم و گلم و جان ...استفاده می کنه شاید فکرای بد کنن...البته دوست صمیمیه خودم اینجوری نیست ولی دوستای متفرقه من می آن سر می زنن شاید پیش خودشون یک فکرایی کنن که اصلا اینجوری دوست ندارم...من نظرت و یه جورایی عوضش کردم و اون کلمات و ازش حذف کردم...می شه خواهش کنم دیگه تو نظراتم از این کلمات استفاده نکنی؟ممنون می شم ازت...ببخشید که اینجوری گفتم ولی خب دوستام هستن دیگه و باهام ارتباط دارن و نمی خوام حرفای بی ربطی پشت سرم زده بشه...آخه محیط شهرمون هم کوچیکه و ممکنه یک کلاغ چهل کلاغ بشه و بی خودی موضوعی رو بزرگش کنن...ممنونم ازت
مادر دریای محبت با موج های احسان و عاطفه است...
پدر جنگلی از درختان سرو، همیشه استوار...
خیلی قشنگ بود مطمئنم هر کس که بخونه حس درونیه شاعر را از تک تک واج های اون لمس می کنه...
امیدوارم منم تونسته باشم حسه درونیم را نسبت به عزیز ترین کسانم القا کنم هر چند که به گرد پای قلم شاعر جوان هم نمی رسیم ...
راستی بازم از اینکه به خلوت من و صدای سکوت سر زدی ممنون ...
یا حق...
ممنونم که به یادمی
سلام
قشنگه شعرا ازخودتونه
سلام
مر۳۰ تو خوبی؟ چه خبر؟
نمی خوای بآپی؟
موفق باشی
خیلی عالی بود...
سلام علیکم ..خوبی وحید ؟من ؟من خوب نیستم ..راستش یه شاعر جوونی همسایه ماست ...یعنی دقیق تر همسایه دیوار به دیوار وبلاگمون ..قول داده در ازای چوب خط پر شده ای که داره برام یه شعر بگه که اسم من توش باشه نمی دونم ولی چرا اسم مهناز توی شعری که می فرسته نیست ..وای وحید تو بگو چه کار کنم ...به چه زبونی بهش بگم مهناز توی شعر باشه ...تو بهش می گی ..مرسی
سلام وحید ......خوبی؟
راستش من هر بار که میام اینجا شعرت را میخواندم اما یادم رفت بگم که به نظر من تو پدرت را گم نکردی فقط روزی یه آجر بین خودت و بابات گذاشتی و الان بعد از ۴ سال دیوار جدایی اون قدر بلند شده که بابات را با تمام احترامی که براش قائلی نمیبنی .........
پسر خوب این روش درستی نیست ..........
.
.
.
.
جدایی تا نیفتد نداند دوست قدر دوست
شکسته دست میداند بهای مومیایی را ....